loading...
جانبازربذه نشین
احمد. فرهنگ بازدید : 205 یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 نظرات (1)

 منت خدای را عزوجل که لذت زن را قند و عسل

 قرار داد. همو که  ازدواجش موجب محنت است و

 به طلاق اندرش مزيد رحمت. هر لنگه كفشي كه

 بر سر ما مي خورد مضر حيات است و چون

 مكرر فرود آید موجب ممات. پس در هر لنگه

 كفش دو ضربت موجود و بر هر ضربت آخي واجب.

مرد همان به كه به وقت نزاع
 
عذر به درگاه نساء آورد
 
ورنه زنش از اثر لنگه كفش
 
حال دلش خوب به جا آورد
احمد. فرهنگ بازدید : 175 یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 نظرات (4)

دیگه چه خبر عنوان مجموعه ایست که منبعد ازرسیدگی به وضعیت ایثارگران(رزمندگان . آزادگان . جانبازان . خانواده معظم شهدا) به محضرتان تقدیم خواهدشد ! این اولین قسمت ((دیگه چه خبر؟)) تقدیم بشما عزیزان که منتظریم ما را راهنمائی بفرمائید و همچنین در خبررسانی و ارسال مطلب مارا هم کمک کنید . بنابراین هرهفته مطلبی را بعنوان دیگه چه خبر تقدیم شما عزیزان خواهیم کرد در ضمن تنها نقد نیست که مطرح خواهد بود بلکه ازکارهای خوب مسئولین هم خواهیم نوشت و این مطلب یکطرفه نخواهد بود !     

اسفندماه 1389 بود که به تبریز مسافرتی داشتم و سالگردشهدای عملیاتهای بدر و خیبررا دوست داشتم در تبریزو درکنار دوستان همرزمم در لشکر 31 عاشوراکه مدتی بوداصرارفراوان داشتند که چندروزی را درکنار هم باشیم سپری کنم . به تبریز که رسیدم اول ازهمه به گلزاروادی رحمت(برسرتربت هزاران همرزم عرش نشین شهیدم)رفتم و ساعاتی را با خانواده و دوستان در کنار عرش نشینان سپری کردم با اینکه هواسردبودو هوای سرد برای ریه هایم مثل سّم بود ولی در کنار شهیدان نه تنها سردی هوا را احساس نکردم بلکه بلطف شهیدان مشکلی هم پیش نیامد . در میان تربت شهدا که میگشتم به یکباره یاد شهیدحجت الاسلام والمسلمین سیدمجتبی ایزدخواه(ره) افتادم و بلافاصله به فرزندجانبازش حاج سیدمرتضی که ارتباط داشتیم زنگ زدم و به اصرار ایشان قرارشد به منزل ایشان هم برویم و دیداری تازه کنیم ! در دیدارم با خانواده شهید و فرزند65%جانبازش(حاج سیدمرتضی)به وضعیت اسفناک جسمی و روحی او پی بردم و ماحصل این دیدار خیلی برایم زجرآوربود ! برایم نقل کرد که : برای درمان زخم پاهایش بنیاد هیچ کاری براش انجام نداد و سپاه برای معالجه به تهران اعزامش کرده بودو آنجا فرصتی پیداکرده بود تا برود پیش آقای زریبافان(رئیس بنیادشهید و امورایثارگران)و طرح مشکلاتش را بکند که در استان نتوانسته بودندحّل کنند ! و از در که وارد میشود و برخورد منشی جناب آقای رئیس را که می بیندکه به سر یک فرزند شهید دیگرفریادمیزند : من چکارکنم که تو فرزندشهیدی ؟ برگشته بود و از آنروز اوضاع روحیش بسیاروخیم تر شده بودو کنج غربت و عزلت گزیده بود ! ماحصل گفتگوی دردناک ما با ایشان برای حقیر بسیار درناک بود و هضم آن دردناکتر !! با اینحال سعی کردم مطالبش را برایتان بنویسم !

مجاهدشهیدی که از سال 1342دست بیعت به امام راحل داده بودآنهنگامی که نام خمینی جرم بود او مقلد خمینی بود و سپس در عملیات والفجریک ودر کربلای فکه موقعی که در کانال(معروف قتلگاه فکه) من حقیرمجروح شده  وجامه جانبازی پوشیدم ، او دلاورانه از کانالی که صدها شهید و مجروح افتاده بود دفاع کرد ! اگر شناخت قبلی از آن شهید نداشتم و صبح دو روز قبل از شهادتش برایم نقل نکرده بوده که : خواب دیدم مادرم حضرت فاطمه زهرا(س)سر مرا به زانویش گرفته بود و از سرم خون می آمد و مادرم (مادرسادات)به من تبریک می گفتند ، ودرآن حال به حضرت سیدالشهداامام حسین(ع)مکررسلام میدادم ، فرمودند : بزودی به دیدارمان نائل میگردی فرزندم !  آن شهید وقتی باشوق بسیاراین خواب را برایم نقل کرد و سپس اضافه کرد که : برایم مسجل شده که جام شهادت را دراین عملیات مینوشم ! درک آنشهیددر لحظاتی که ما همگی در کانال(قتلگاه فکه)مجروح و شهید افتاده بودیم و آنشهید با حس مسئولیت تمام باآرپی چی و تیرباراز کانال دفاع میکرد بیهوش شدم ! نمیدانم که چقدر بیهوش بودم ولی وقتی بهوش آمدم حاج سید مجتبی مجروح شده بودند و باآن حال دفاع میکردند، از طرفی صدای تانکی بگوش میرسید به هر زحمتی بود بلندشدم اسلحه ام را اعصای دستم کردم تانک نبود پی ام پی تدارکات خودی بود به صدای شلیک حاج سید مجتبی متوجه کانال شده بودند اوناهم با عراقیها درگیرشدندو یکباره آتش مهیب انفجار توپ مستقیم تانک عراقی همه چیز رو عوض کرد و دلسوختگان را عاشورائی کرد ! دود و گردو غبارکه خوابید حاج سید مجتبی را غرقه درخون دیدم خودمو سینه خیز به هر زحمتی بود به طرفش کشاندم و سرم را به کنار سرش نهادم و نجوای مناجات زیبایش روحم را آلایش داد و او هم به خیل شهیدان کربلای فکه پیوست در حالیکه دلاورانه جنگید ! بچه های تدارکات که باپی ام پی آمده بودند با توکل برخدا تانک عراقی رو منهدم کردند و دویدند بسوی کانال و از مجروحان قسمتی را انتقال دادندبه داخل نفربرو سپس تا آمدند سراغ من که از شدت خونریزی ضعف شدیدی برمن مستولی شده بود با اشاره به حاج سیدگفتم که اونو انتقال دهید ! ولی من از شدت ضعف بیهوش شدم . حاج سید مرتضی از چنین شهیدی برایم  یادگاربود!                                                                                 

روحانی جلوتر از همه نشسته شهید حجت الاسلام والمسلمین حاج شید مجتبی ایزدخواه

او قبل از شهادت پدرگرامیش جامه جانبازی برتن کرده بود و پدرشهیدش او را برای خویش افتخار میدانستند و بارها سفارش اورا میکردند. حال فرزند چنین شهید بزرگواری با مشاهده بیمهری و کم لطفی بنیاد و عده ای بیخبر از سلوک ایثار و ایثارگری فراموش شده است !  

حال از فرزندشهیدی میخواهم سخن بگویم که خود جانباز65%است و از سرداران آذربایجان که مورد بیمهری و فراموشی قرارگرفته است ! حاج سید مرتضی مردباتقوا و بسیارولایت مدار که برای ولایت همیشه حاضراست جان خویش را فداکند آنهم با این تن زخمدار !

حاج سید مرتضی یک پایش در جنگ چطوری مجروح شدکه بسیاری ازپزشکان برای قطع کردنش آماده میشدند که با عمل موفقیت آمیز پرفسورشرابیانلو نجات میبابد ولی یک پایش کوتاه است و بدلیل اصابت ترکش به سر دائماً تشنج میکند و داروهای ضد تشنج هم غالباً افسردگی آور است ! بنابراین در طول مدت سی سالی که دائماً داروهای ضدتشنج و اعصاب وروان مصرف کرده است بر افسردگی اش افزوده شده است و اینک به افسردگی مزمن دچاراست !                                 

از حاج سید مرتضی که اینگ گوشه گیرشده است می پرسم که چرا به بیرون نمی آیی تا نفسی تازه کنی و از کنج غربت خویش کمی دوری کنی ؟

میگوید : حاجی جون ! من وسیله که ندارم بنیاد وسیله نقلیه(خودرو)را برای جانبازان 70درصد تدارک دید اگر منهم 5 درصد اضافه داشتم امروز وسیله ای داشتم تا به روستایی پناه ببرم !

میگم : حاج سیدمرتضی چرا روستا ؟

جواب میدهد : به شهر بروم که این ناهنجاری هارو ببینم ؟ این بی حجابی هارو ؟

حکایت دستشویی رفتن حاج سید مرتضی برای یک وعده ، برای خوددردهای عجیبی دارد ! عمریست که آرزوی یکبار راحت دستشویی رفتن را دارد که شاید آرزوی دست نیافتنی باشد ! با داروهای اعصاب و روان روزها را به خواب میگذراند و موقعی هم که بیدار است دردهایش امانش را می برند !

راستی ! شما فکر می کنید که چقدر اینطور می توانید زندگی کنید ؟

برادرعزیز جناب آقای زریبافان ! شما که خود را خدمتگزاراین ایثارگران میدانید چقدر به دردهای حاج سیدمرتضی و امثال ایشان واقفید و چقدر به درددل آنها گوش داده اید ؟ آیا می دانید در سفرهای استانی خود افراد انتخاب شده بوسیله مدیران استانی انتخاب شده و به شما معرفی میگردند ؟ و ایثارگرغرق در مشکل دردهایش را به نیمه های شب و بدرگاه خدا می برد ؟می دانیدکه این مدیران عزیزاستانی اگر مشکل ایثارگر را حل میکردند به شما مراجعه نمی کردند ؟ آنها عاشق روی زیبای شما که نیستند ! برای یکبارهم که شده مشکلات ایثارگران را با دیدی دقیق نگریسته و حل کنیدو وقت ویژه ای هم برای ایثارگران استانی بگذارید تا براحتی بدیدارمهرویتان منّورگردند ! امید است که برای مدیران استانی و شهرستانی هم مدیرانی دلسوز و از جنس درد انتخاب کنید تا مشکلات تلمبارشده به سرتان نگردد !!!!

ماهها گوشه بیمارستان را برای مدوایش برگزید ولی او به جامه سرو قامت جانبازی را به تن کرد !

چگونه باید گفت که مسئولان بنیاد مسئول درمان و رسیدگی به این عزیزان است و غالفند و گاهی جلسات و کنفرانس های مکرر به غفلت آنان می افزاید ؟

دیشب حاج سید مرتضی زنگ زده بود تا جویای حالم شود و درمیان سخنانش از بی مهری های بنیادشهید و امورایثارگران و فتنه های اخیر گفت : حاجی دیگه خسته شده ام ! دعا کن که عاقبت بخیر شوم به خیل شهدا بپیوندم . سعی کردم دلداریش دهم و به اجری که بخاطراین دردها متحمل شده نصیب اش میشود گفتم ! ولی در جوابم گفت : خودت از حقوق جانبازان بسیجی که باخبری من سه فرزند 2 دانشجو و موقع ازدواج رسیده دارم و یک دختر دبیرستانی ، که با این حقوق ناچیزی که بنیاد میدهد شرمنده اهل و عیال خویشم و از طرفی هم جسم بیمارم برای خانواده ام مایه عذاب است ! و در آخر حرفی زد که قسمم داد بنویسم : آقاجان حضرت امام خامنه ای عزیز! تمام جان بیمقدارو ناقصم فدای شما ! منافقین به بنیادشهید رسوخ پیداکرده اندو هرچه میخواهند میکنند و انتقام خویش را از خانواده شهدا و ایثارگران با سنگ اندازی به کارآنان انجام میدهند ! ما تابع ولایت مطلقه فقیه ایم ولی اگر امرشود پرونده هرتک تک این از خدابیخبران را رو میکنیم ؟! و اگر سکوت کرده ایم فقط بخاطر ولایت فقیه و نظام اسلامیست که حفظ آن از اوجب واجبات است !

بیائید حاج سید مرتضی ها رو درک کنیم نه حاج سید مرتضی را ! حاج سید مرتضی حال وخیمی دارد و دارد پر می کشد برایش دعا بکنیم و برای حاج سیدمرتضی هاهم دعاکنیم که دعا اسلحه مومن است ! حاج سید مرتضی پایش را داد تا جامعه ما سرپا باایستد و پدرشهیدش حجت الاسلام والمسلمین حاج سیدمجتبی ایزدخواه جانش رادادتاما جان بگیریم واینهمه پیشرفتهاو امنیت این کشورمدیون این شهیدان و سردارجانبازحاج سیدمرتضی است وجود اینان را قدر نهیم و مسئولان محترم در هر فرصتی سری به دلاوران بزنند که این عزیزان غریب واقع شده اند ! حال شما را دعوت میکنم به مطالعه وصیتنامه حجت الاسلام والمسلمین حاج سیدمجتبی ایزدخواه پدرگرامی جانبازعزیزحاج سیدمرتضی ؛ که در وصیتنامه خویش هم دغدغه فرزندجانبازش را دارد ! در حالیکه موقع شهادتش دخترش (خدیجه)3سال بیشترنداشت ! نام خدیجه مرا به یاد سفیر سه ساله حضرت اباعبدالله الحسین(ع)می اندازد که در کربلا شهادت پدر را بچشم خویش دید و عاقبت به عشق پدر پروانه وار در خرابه شام سوخت و داغش همه را تا به امروز در سینه های عاشق جان گرفت !   

 وصيتنامه پاسدارشهيد حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد مجتبي ايزدخواه

اناالله وانا اليه الرجعون

ولاتحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون

با سلام به رهبر كبير انقلاب اسلامي حسين زمان ، ابراهيم بت شكن خميني كبيرو با سلام به روان پاك شهيدان گلگون كفن راه آزادي از صدراسلام تا به امروز و خصوصا شهداي جنگ تحميلي كه از جان و مال خود گذشتند و اسلام را نفروختند و از ميهن اسلامي خود دفاع كردند و با سلام به خانواده هاي شهيدان كه فرزندپاكدامن را تربيت كرده و به اسلام هديه كردند و با سلام به شما ملت شهيد پرورايران .ميخواستم چند كلمه اي وصيتي بنويسم والبته من كوچكترازآنم كه براي كه براي شما وصيت كنم :   اولا وصيت حقير اينست كه ملت وحدت خودرا حفظ كرده وبا تقوا وپرهيزكارباشند ، فقط ، فقط وحدت كلمه وتقوااست كه شما را به پيروزي رسانده وثانيا اينكه در شهادت من خانواده ام اصلا هيچ ناراحتي به خود راه ندهند واگر شهادت به بنده حقير وگناهكار نصيب شد خواهش ميكنم كه خانواده ام براي من دوركعت نماز شكرانه بخوانند وخدا را شكر كنند اميدوارم خانواده من مثل زينب وارصبركنندچون اگر صبرنداشته باشيد خداي نكرده در قيامت نزدحضرت زينب(س) عمه عزيزم سرافكنده خواهيد شد چون آنموقع عمه ام تحمل 72 شهيد را نمود شما هم مثل زينب بايد صبركنيد .

خداوند با صابرين است كه (ان الله يحب الصابرين) صبرتلخ است وليكن عاقبت ميوه شيرين دهد وپر منفعت ثالثا شما پسرانم از خواهرانتان خوب مواظبت كنيد . مخصوصا خواهرتان سيده خديجه دخترسه ساله ام را . واز طرف بنده ناراحت نباشيد چون وظيفه ديني ماست كه در راه خدا ودين مقدس اسلام وميهن عزيزمان دفاع كنيم ونيز پسرم سيدحسين وقتي كه اسلحه من برزمين افتاد اسلحه من را برداشته وبميدان هجوم آوريد انشاالله با كمك خداوند منان ما حتما كربلارا آزادخواهيم كرد . وشما هم بخاطر رضايت خداوند به قدس ميرويد ودر آنجا با ساير همرزمان با اسرائيل جنايتكار مي جنگيد كه خداوند با جهادگران است ودر نهايت يك روز روزه دارم كه شما آنرا بگيريد ، كه آنرا ملاقات پسر جانبازم به تهران رفته بودم همين و از برادر مجروحتان پسرانم ، يعني سيد مرتضي مواضبت كنيد زيرا آن جانباز انقلاب را به خاطر اسلام من داده ام . 

  به ا ميدپيروزي حق برعليه  باطل و به اميدنابودي صدام وصداميان /حسين حسين شعار ماست .  شهادت افتخا ر ماست .  خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار   مرگ بر امريكا و شوروي و اسرائيل    امريكا امريكا تو با سلاح جنگي /ما با سلاح ايمان بجنگ تا بجنگيم       والسلام علي من  اتبع الهدی                             حاج سيد مجتبي ايزدخواه خلجاني   16/1/62

اینبار به دیار شهیدان حمید و مهدی باکری ، مرتضی یاغچیان ، شفیع زاده ، علی تجلائی و ........ آذربایجان سفرکردیم شاید خدا نصیبمان کرد تا به دیار شما هم سفری کردیم و از احوال شماهم جویا شدیم انشاالله . البته الویت رو به آسایشگاههای جانبازان خواهیم داد !  روح مطهر شهدا را با یک صلوات شادکنیم .

 

 

درباره ما
Profile Pic
یاالله . سلام برشما حقیراحمد فرهنگ در سال 1340 به دنیا آمدم و از اول جنگ توفیق حضور در دفاع مقدس را داشته ام درعملیات والفجریک در منطقه موسوم به کربلای فکه(قتلگاه فکه)مجروح و جامه جانبازی را به افتخارپوشیدم با اینحال باعصا دوباره به منطقه برگشتم و در عملیاتهای متفاوت شرکت و دوباره مجروح گردیدم و تا پایان جنگ تحمیلی در منطقه حضورداشتم و بعداز آن نیز از گروه تفحض شهدا بودم و اسلحه ام اکنون قلم برای مبارزه با زر و زورمداران است . خوش آمدید ! خوش آمدید !
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 20
  • بازدید کلی : 1,795